الزامات "توسعه" از مکران تا ایران
1398/10/11
"مکران" قطب بلامنازع ظرفیتهای جذاب برای ارائه ایده های موجه سرمایه گذاری برای ایجاد توسعه پایدار است. اگر مروری بر قابلیت های منحصر به فرد این قطعه ی استراتژیک طلایی از -ایران- سرزمین غنی مادری داشته باشیم, قطعا امروز توسعه نیافتگی ناکافی "گواتر تا جاسک" را با افسوس از فرصت ناب از دست رفته در اقتصاد گذشته ی ایران و ضرورت اولویت دار تمرکز و توجه در برنامه های توسعه حال و آینده ی ایران ارزیابی خواهیم کرد. سرزمینی که بدون تهدیدها و محدودیتهای واسطه ای, ثروت دسترسی دریایی به اقصی نقاط جهان را از طریق آبهای آزاد در اختیار ایران قرار داده و جاذبه های این دسترسی میتوانسته و میتواند توجیه پذیرترین مسیر ارتباط دریایی را برای افغانستان و همسایگان شمال شرق و کشورهای محصور در خشکی آسیای مرکزی عرضه کند و ایران را اقتصادی ترین شاهراه ترانزیتی برای کشورهای یادشده ی منطقه نماید. صحبت از توسعه مکران, امروز پرداختن به یک طرح نوپا و خام و قلم زدن در مقاله و یادداشتهای ایده پردازانه و نقادانه نیست و میتوان قطعیت باورمندی ساختارهای حاکمیتی و دولتی ایران به این توسعه ی هدف گذاری شده را در ابلاغ سیاستهای کلان رهبری در برنامه ششم توسعه تا ایجاد ستادهای ویژه توسعه سواحل مکران در ساختار دولت و ستاد کل نیروهای مسلح نظاره کرد. اما جامعیت برنامه ریزی و میزان اثر بخشی ابعاد اجرایی این توسعه کماکان محل بحث و تردید و تحلیل است. در این یادداشت کوتاه بنای ورود به ابعاد پایداری و توازن توسعه نیست, کما اینکه قصد مرور دوباره ظرفیتهای زیربنایی و صنعتی و تجاری و کشاورزی و خدماتی و... در منطقه مکران را هم نداریم. اما دو نکته ای که ذیل استراتژی کلان برنامه ششم توسعه, در تدوین سیاستها و جزئیات برنامه ی اجرایی رفع نگرانی ننموده است یکی بیم از امکان هماهنگی و همکاریهای فارغ از موازی کاری دستگاههای حاکمیتی و دولتی درگیر در این توسعه در فضای موجود است و دیگری ارتباطیست که بین طرح توسعه مکران و منطقه ازاد چابهار با برنامه ریزی و شتاب دهی به توسعه در سرزمین مادری و پس کرانه های شمالی مکران وجود دارد! به بیان ساده تر آیا میتوان در چابهار از "توسعه" گفت ولی کیلومترها بالاتر از چابهار برای محرومیت زدایی و تقلیل کم برخورداریهای سیستان و بلوچستان نسخه ی عاجل و برنامه ی اجرایی جامعی نداشت؟ آیا میتوان ظرفیتهای بندرگاهی چابهار را برای پهلوگیری سنگین ترین کشتیهای تجاری توسعه داد اما برای جاده های سانحه خیز و محدودیت ناوگان و گلوگاههای حمل و نقل زمینی سیستان و بلوچستان که مسیر ارتباط با بندر است اندیشه ای نکرد؟ آیا میتوان چابهار را بعنوان مطمئن ترین و اقتصادی ترین مسیر باثبات سیاسی برای ارتباط دریایی افغانستان با آبهای آزاد عرضه کرد اما محدودیتهای مرزی و تعارضات گمرکی و ضعف امکانات و زیرساختهای تبادل اقتصادی و تجاری دو کشور را نادیده گرفت؟ آیا میتوان با اجرای طرحهای بزرگ اشتغالزای صنعتی همچون فولاد و پتروشیمی و... در چابهار, سیل جمعیت جویای کار سیستان و بلوچستان را به جنوب استان گسیل داد اما بر ضمیمه های جامعه شناختی و فرهنگی و بهم ریخته شدن ترکیب جمعیتی منطقه و امتزاج خرده فرهنگها تمرکز و توجهی نداشت؟ آیا, آیا, آیا... و دهها پرسش دیگر که بیانگر ضرورتهای سیاستگذاری و الزامات مدیریتی هماهنگ تری برای تحقق پایداری و توازن در توسعه سواحل مکران است چرا که با بزرگ کردن و پروراندن قابلیتهای مکران منفصل از سرزمین مادری و بدون توجه به اقتصاد, اجتماع و زیرساختهای توسعه در کرانه های متصل شمال مکران, آنچه در منطقه اتفاق خواهد افتاد بیشتر "تورم" ابزارهای تولید و توسعه در این محدوده ی محدود جغرافیایی خواهد بود تا توسعه پایدار و متوازن و حیات بخش به ظرفیتهای بی مانند نوار منطقه ای جنوب شرق ایران. واقعیت این است که سیستان و بلوچستان و همسایه غربیش هرمزگان, استانهایی با غنی ترین سرمایه های طبیعی و انسانی, در طول تاریخ وجودشان هرگز به قدر ظرفیتهایشان برخورداری و پیشرفت نداشته اند و امروز توجه به "سواحل مکران" فرصتیست برای عریض تر دیدن ابعاد منطقه ی این توسعه و تدبیر برای ایجاد رشد و رونق در شایستگیهای سرزمینی و انسانی "مکران" در جنوب شرقی ترین وسعت ایران زمین.